داستانی از معصومین علیهم السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
#نجوای_شیطان
روزى حسن بصرى خدمت امیر المؤمنین علی علیه السلام کنار شط فرات بود ظرفى را آب نموده آشامید بقیه آنرا روى زمین ریخت.
علی علیه السلام فرمود: در این کار اسراف نمودى زیرا آب را بر زمین ریختى و بر روى آب نریختى.
حسن از روى اعتراض گفت شما خون مسلمین را مى ریزى اسراف نمى کنى من به این مقدار آب اسراف نمودم!
حضرت فرمود: اگر من در ریختن خون مسلمین اسراف مى کنم چرا به آنها کمک نکردى و جزء شورشیان با من جنگ ننمودى.
حسن گفت: من آماده جنگ شده لباس و سلاح پوشیدم تا با شامیان همراه شوم همین که از منزل بیرون آمدم هاتفى صدا زد قاتل و مقتول در جهنم هستند از تصمیم خود منصرف شدم.
فرمود: «راست گفتى او برادرت شیطان بود.»
(آگاه شویم، حسن امیدوار، ج 9 به نقل از انوار نعمانیه ، ص 226)