اللهم اغفرلی الذنوب التی تنزل البلاء
بسم الله الرحمن الرحیم
#اخلاق_کاربردی
#به_قلم_خودم
به خیابان منتهی به حرم مطهر حضرت شاه عبدالعظیم که رسیدم ابتدای اذان ظهر بود… تصمیم گرفتم قدم هایم را تندتر کنم تا به نماز اول وقت برسم… رسیدم به حرم مطهر وارد نزدیکترین شبستان شدم و چون تعداد زیادی در این قسمت نبودند در صف اول مستقر شدم و بلافاصله صدای مکبر بلند شد و نماز ظهر شروع شد… نماز ظهر که تمام شد؛ بنا بر عادت همیشگی برای مصافحه با خواهرکنار دستی خودم، دستم را دراز کردم، ناگهان با تعجب دیدم که خواهر عزیز، ملبس به ناخن مصنوعی است!!!
حالا چقدر با خودم کلنجار رفتم که از جام بلند شوم بروم نماز عصر رو جای دیگه ای بخوانم، نتوانستم اینکارو انجام بدهم… بعد از نماز عصر چون خیلی عجله داشتم دیگه فرصتی نبود تا کمی با خواهر مورد نظر صحبت کنم… این بود که به سرعت از حرم خارج شدم و تمام راه به این موضوع فکر می کردم تا این که با سوال از یکی از افراد مطلع متوجه شدم که چون فاصله من از نفر کنار دستی خواهرمون خیلی زیاد نبوده، نمازم درست است… خدای منان را شکر کردم… الحمدلله رب العالمین
واقعاً خدا را از ته دل شکر کردم اقلاً این خواهرمون لاغراندام بودند چرا که در غیراینصورت توی ماه مبارکی نماز و روزه ما دچار اشکال می شد!!!
واقعاً نمی دانیم یا نمی خواهیم بدانیم، مسئله این است…
برای وضو نباید مانع باشد مگر در صورت زخم و جبیره که احکام خودش را دارد…
حالا اگر در شب عروسی یک نوعروس تا این ملزومات ضروری را از انگشتان مبارک پاک کنند؛ ممکن است وقت نماز مغرب و عشا بگذر تمهیداتی صورت می گیرد که بصورت جبیره با آن برخورد می شود نه این که همه روزها، همه جا، صف اول نماز!!!!
اللهم اغفرلی الذنوب التی تنزل البلاء
آمین یا رب العالمین