به قلم خودم، محرم 1441
بسم الله الرحمن الرحیم
#محرم1441
#به_قلم_خودم
#به_عمل_کار_برآید_به_سخندانی_نیست
روز اول محرم تصمیم گرفتم به زیارت امام صالح علیه السلام بروم، این بود که مترو را برای رسیدن به مقصد انتخاب کردم… مترو شلوغ بود و من هم داخل کوپه مخصوص خانم ها قرار داشتم و به دلیل ازدیاد جمعیت وسط مترو هم خانم ها در دو ردیف بصورت فشرده ایستاده بودند… تا اینجا که جای شکرش باقی است که مشکلی نیست اما مشکل از جایی شروع شد که فروشنده ی مرد وارد کوپه ی بانوان شد… چون خودم ایستاده بودم، اجازه عبور به اون فرد ندادم و گفتم میایستی که قطار به ایستگاه برسه تا بری کوپه مردا، بنده خدا چپ چپ نگاه کرد و چیزی نگفت اما زمانی که جا خالی شد و من نشستم باز هم نه یکی نه دوتا بلکه من شمردم 10 نوجوان و مرد از همه رقم معلول و فروشنده وارد کوپه خانم ها شدند و با برخورد به خانم ها مسیر رفت و برگشت سر و ته کوپه رو سیر می کردند و به کاسبی خودشون مشغول بودند…
پیاده شدم خودم رو به یکی از جایگاه های کنترل مترو رسوندم و از مسئول آنجا خواستم برای شکایت، بنده را راهنمایی کنن اما ایشون نزدیک به نیم ساعت صحبت کرد، از این که فایده ای نداره، خود مردم باعث این وضع هستن و اگه مسئولین اقدامی کنن مورد شماتت قرار میگیرن و چه و چه…
بدون نتیجه از صحبت ها به دنبال راه خودم رفتم… و با خودم فکر می کردم… مردم دیگه توجهی به اطرافشون ندارن یا براشون این برخوردها مهم نیست؟… چرا مردم اینطوری شدند؟…
مگه نه این که امام حسین علیه السلام برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کردند؟… مگه نه این که محرم یادآور خاطره سالارشهیدان و قیام این امام همام است؟… فقط رفتن به مجلس سینه زنی، قدری اشک ریختن و شام گرفتن کفایت می کند؟…
به خودم نهیب می زنم:
به عمل کار برآید به سخندانی نیست. وظیفه تو نهی از منکر است؛ حتی اگر تنها باشی…..