صبح امید

  • خانه 

به قلم خودم، یاد عزیز از دست رفته

25 آذر 1398 توسط چشم انتظار مولا

بسم الله الرحمن الرحیم

#به_قلم_خودم
#یاد_عزیز_از_دست_رفته

چشمهایم را که باز کردم خودم را داخل قبری دیدیم که در سرمای آن روز پاییزی، جای گرم و نرمی بود، چهار گوشه آن را قسم دادم که امشب جا را بر عزیز من تنگ نکند… صدای فریادهای برادرم مرا به خود آورد او دستش را دراز کرده بود و می خواست که از قبر بیرون بیایم، اما من نمی خواستم… چند دقیقه بعد با اصرار او از قبر خارج شدم… صدای درهم و برهم اطراف نمی گذاشت که حواسم جمع شود یا نمی توانستم بفهمم که چه شده… مرا گوشه ای نشاندن و من چشم به ستیغ آفتاب گرم در سرمای پاییزی دوخته بودم و خدا را فریاد می کردم… سخت بود از دست دادن عزیز… چه داغی بر سینه من بود که امروز بعد از سالها هنوز تسکین نیافته است و تنها توکل به خداست که می تواند بار سنگین نبود عزیزترین کسم را تحمل کنم… سالها گذشته است اما یاد روز ودا سخت من با او، درست در همین روزها دوباره تکرار می شود… سپردمت دست خداوند ای عزیز… دیدار به قیامت… ان شاءالله
اللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ
اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ
اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ
وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ

15764990362.jpg

 2 نظر

پرسش و پاسخ به شبهات دینی (3)

22 آذر 1398 توسط چشم انتظار مولا

بسم الله الرحمن الرحیم
#شبهات_دینی

خطای حضرت یونس چه بود؟ پس چگونه پیامبران از اشتباه مصون‌اند؟
حضرت یونس(ع) سال ها در میان قومش در سرزمین نینوا در عراق، به دعوت و تبلیغ مشغول بود، اما هرچه تلاش و کوشش نمود، تبلیغ و ارشادهایش در دل مردم مؤثر نیفتاد، فقط دو نفر به او ایمان آوردند؛ چون آن­حضرت از دعوت قومش خسته و مأیوس شده بود -به جهت تبلیغ طولانی مدت- بر آنها غضبناک و خشمگین گردید و از میان آنها بیرون رفت، وی با آن که مأمور نبود از آنها اعراض کند و از آن جا هجرت نماید، این کار را کرد؛ زیرا یقین داشت که خداوند بر او تنگ نمی گیرد. خروج حضرت یونس(ع) از منطقه مأموریتش ترک اولى بود که از او سر زده؛ مانند برخی از انبیا که ترک اولى نمودند.
بنابر این، از نظر این که یونس (ع) در باره قوم متمرد خود نفرین کرد و بدون کسب دستور از مقام کبریائى، از قوم خود اعراض نموده و هنگام اجراى عقوبت آنان را رها نمود و به سوى آنان باز نگشت، با این که تمرد نبوده، ولى یونس پیامبر آن را در باره خود لغزش شناخت در مقام توبه و عذر خواهى بر آمد در صورتى که مقام پیامبران منزه از خطور لغزش است. (حسینی همدانی، انوار درخشان، ج‏11، ص 93- 94 )
شایان توجه است که «لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» در جمله «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» (انبیاء: 87) ، به معنای تنگ گرفتن است.
امام رضا علیه السلام فرمودند: ذا النّون یونس بن متى بود که از روى غضب از قوم خود روى پنهان نمود، و یقین نمود که ما رزق او را در هر مکان و محلّ که باشد مضیق نخواهیم کرد. لفظ ظنّ این جا به معناى استیقن است و از این جا است قول خداى عزّ و جلّ‏ «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ»، یعنى رزق او را مضیّق و مقتر گردانید.
آن‌حضرت با استناد به قول خداوند متعال در آیه «وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ» (فجر:16) و چون پروردگارش او را بیازماید و روزى‏اش را بر او تنگ گیرد… . فرمود «قدر» در روزی در این آیه به معنای تنگی و مضیقه روزی است.
با توجه به این معنا، وجهی برای این توجیه باقی نمی‌ماند که این جمله در مقام تمثیل باشد، چنان‌که برخی از مفسران گفته‌اند جمله «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ»
در مقام تمثیل است و معنایش این است که رفتن یونس و جدایى او از قومش مانند رفتن کسى بود که از مولایش قهر کرده باشد و پنداشته باشد که مولایش بر او دست نمى‏یابد و او مى‏تواند با دور شدن از چنگ وى بگریزد- چون یونس مقامش بالاتر از این است که حقیقتاً و واقعاً از مولایش قهر کند و به راستى بپندارد که خدا بر او قادر نیست و او مى‏تواند با سفر کردن از مولایش بگریزد؛ زیرا ساحت پیامبران منزه از چنین پندارها است، آنان به عصمت خدا معصوم از خطا هستند. بنابر این، آیه شریفه از باب تمثیل است نه حکایت یک واقعیت خارجى. (طباطبایى، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ‏14، ص 314)
به هر حال، یونس یقین ‏کرد که خداوند بر او تنگ نخواهد گرفت. او گمان مى‏کرد تمام رسالت خویش را در میان قوم نافرمانش انجام داده است و حتى ترک اولایى در این زمینه نکرده، و اکنون که آنها را به حال خود رها کرده و بیرون مى‏رود چیزى بر او نیست، در حالى‌که اولى این بود که بیش از این در میان آنها بماند و صبر و استقامت بخرج دهد، شاید بیدار شوند و به سوى خدا آیند. سرانجام برای همین ترک اولى خداوند او را در فشار و تنگنا قرار داد، نهنگ عظیمى او را بلعید. (مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 13، ص 485)

15762451631_copy.jpg

 نظر دهید »

پرسش و پاسخ به شبهات دینی (3)

22 آذر 1398 توسط چشم انتظار مولا

بسم الله الرحمن الرحیم
#شبهات_دینی

برخی شبهه می کنند که شیعه قائل به عصمت پیامبران قبل از بعثت آنان است. در حالی حضرت موسی (ع) با کشتن مرد قبطی مرتکب گناه شد و از خداوند متعال درخواست مغفرت نمود. این قصه قرآنی عقیده شیعه را زیر سوال می برد.
پاسخ:
مفسران بحث هاى دامنه دارى، در مورد مشاجره مرد قبطى و بنى اسرائیلى، و کشته شدن قبطى به دست موسى کرده اند.
البته اصل این عمل، مسأله مهمى نبوده، چرا که جنایتکاران فرعونى مفسدان بى رحمى بودند، که هزاران نوزاد بنى اسرائیلى را سر بریدند، و از هیچگونه جنایت بر بنى اسرائیل، ابا نداشتند، و به این ترتیب افرادى نبودند که خونشان مخصوصاً براى بنى اسرائیل محترم باشد.
آنچه براى علماى تفسیر ایجاد مشکل کرده، تعبیراتى است که خود موسى(علیه السلام) در این ماجرا مى کند:
یک جا مى گوید: «هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ».
جاى دیگر مى گوید: «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی؛ خدایا! من بر خود ستم کردم مرا ببخش».
این تعبیرات، چگونه با عصمت انبیاء، که حتى قبل از نبوت و رسالت باید داراى مقام عصمت باشند، سازگار است؟
اما با اندک توضیحى روشن مى شود که آنچه از موسى(علیه السلام)سر زد، ترک اولائى بیش نبود، او با این عملش خود را به زحمت انداخت، چرا که قتل یک قبطى، به وسیله موسى(علیه السلام)، چیزى نبود که فرعونیان، به آسانى از آن بگذرند، و مى دانیم ترک اولى، به معنى کارى است که ذاتاً حرام نیست، بلکه موجب مى شود که کار خوب ترى ترک گردد، بى آنکه عمل خلافى انجام شده باشد.
نظیر این تعبیر، در سرگذشت بعضى دیگر از انبیاء، از جمله حضرت آدم(علیه السلام)نیز آمده است که شرح آن در سوره «اعراف» آمده است.
در حدیثى که در «عیون الاخبار» از «امام على بن موسى الرضا»(علیه السلام) در تفسیر این آیات آمده، چنین مى خوانیم: «منظور از جمله «هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ» نزاع و جدال آن دو مرد با یکدیگر بوده که عمل شیطانى محسوب مى شده، نه عمل موسى(علیه السلام)، و منظور از جمله «رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی»، این است که من خود را در آنجا که نباید بگذارم گذاردم، من نباید وارد این شهر مى شدم، و منظور از جمله «فَاغْفِرْ لِی» این است که مرا از دشمنانت مستور دار تا بر من دست پیدا نکنند».

(تفسیر نمونه، جلد 16، صفحه 56)

15762127571.jpg

 نظر دهید »

پرسش و پاسخ به شبهات دینی (2)

21 آذر 1398 توسط چشم انتظار مولا

بسم الله الرحمن الرحیم
#شبهات_دینی
آیا طبق نقل قرآن در سوره انبیاء حضرت ابراهیم (ع) دروغ گفته است؟
اشکال می کنند که حضرت ابراهیم(ع) در حال سلامت کامل گفت: «من بیمارم» و همچنین شکستن بتها را به گردن بت بزرگ انداخت. این سخنان دروغ نبود چراکه:
اوّلا: چه بسا بیمارى مختصری در جسم او وجود داشته است. جمعى از مفسّران نیز گفته اند که: ابراهیم (علیه السلام) یک نوع بیمارى - همانند تب نوبه اى - داشت که در فواصل مختلف زمانى به او دست مى داد؛ و منظور از جمله: «إِنِّى سَقیمٌ» این است که وقت بیمارى من نزدیک شده، و من از همراهى شما معذورم. جمله پیش ازآن را که مى گوید:«فَنَظَرَ نَظْرَةً فِى النُّجُومِ»؛ (سپس نگاهى به ستارگان افکند) چون منظورش از نگاه به ستارگان، آگاهى از زمان بروز آن بیمارى بود، و از آنها براى محاسبه وقت استفاده مى کرد. (مکارم شیرازى، پیام قرآن‏، ج7 ،ص 112)
ثانیاً: سُقْم و سَقَمْ گاهی به معناى ناراحتى هاى روحى نیز به کار مى رود. در مورد شکستن بتها هم عبارت ایشان یک جمله شرطیه است یعنی اگر بتها سخن بگویند این کار را کرده اند. و سخن ابراهیم(ع) نوعى کنایه است که به این وسیله خرافى بودن عقائد بت پرستان را به رخ آنها بکشد.
در مورد سؤال اول، چند احتمال وجود دارد . احتمال اول این که ، حضرت ابراهیم (علیه السلام) نگفت بت بزرگ این کار را کرده بلکه گفت: «بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَسْئَلُوهُم اِنْ کَانُوا یَنْطِقُونَ». (انبیاء: 63)
این عبارت ممکن است به صورت یک قضیه شرطیه باشد، یعنى ابراهیم (علیه السلام) به آنها گفت: این کار را بت بزرگ کرده است اگر اینها سخن مى گویند؛ بنابراین از آنها سؤال کنید و معلوم است با این قضیه شرطیه دروغى در کار نبوده است.
این همان چیزى است که از امام صادق (علیه السلام) در حدیثى نقل شده که فرمود: «مَا فَعَلَهُ کَبِیرُهُمُ وَ مَا کَذِبَ اِبْراهیمُ»؛ (بت بزرگ این کار را نکرده بود ابراهیم هم دروغ نگفت) و هنگامى که سؤال کننده پرسید چنین چیزى چگونه بوده است؟ فرمود: «قال اِبْراهیمُ: فَاسْئَلُوهُم، اِنْ کانُوا یَنْطِقُونَ، فَکبِیرُهُمْ فَعَلَ، وَ اِنْ لَمْ یَنْطِقُوا فَلَمْ یَفْعَل کَبِیرُهُمْ شَیئاً، فَمَا نَطَقُوا وَ مَا کَذِبَ اِبْرَاهِیم»ُ؛ (ابراهیم گفت: از آنها سؤال کنید اگر آنها سخن بگویند حتماً بزرگ آنها این کار را کرده، و اگر سخنى نگویند بزرگ آنها کارى نکرده است؛ بنابراین نه آنها سخن گفتند نه ابراهیم دروغ گفت)
( نورالثقلین، جلد 3، صفحه 434)
احتمال دیگر این که اگر ابراهیم (علیه السلام) این کار را به بت بزرگ نسبت داد، نوعى کنایه به شمار مى آید که بهتر از تصریح است. او مى خواست به این وسیله خرافى بودن عقائد بت پرستان را به رخ آنها بکشد، و به آنها بفهماند که این سنگ و چوب بى جان آن قدر بى عرضه است که حتّى نمى تواند یک جمله سخن بگوید و از عبادت کنندگان خود یارى بطلبد تا چه رسد که بخواهد مشکلات آنها را حل نماید.
احتمال سوّمى نیز وجود دارد و آن این که جمله: (بَلْ فَعَلَهُ) مطلق باشد، و اشاره به یک تحلیل منطقى بنابر عقائد بت پرستان داشته باشد، و آن این که به اعتقاد شما حادثه اى که در بتخانه واقع شده نمى تواند بر اثر جنایتى از بیرون باشد؛ چرا که بت ها بر همه چیز و همه کس حاکمیت دارند، وهرچه بوده از دورن خود بتخانه است، و از آن جا که بت بزرگ هم قدرتش بیشتر است، و هم تبر بر برگردن او قرار دارد ـ نوشته اند ابراهیم(علیه السلام) تبر را به گردن بت بزرگ گذاشت ـ و هم تنها بتى است که در آن میان سالم مانده، بنابراین قرائن نشان مى دهد که کار کار او است، و این شبیه تحلیل هائى است که بازپرسان به هنگامى که وارد محیطى مى شوند که جنایتى در آن واقع شده با استفاده از قرائن، انگشت روى کسى مى گذارند که این کار به او مى خورد، منتها این تحلیل مطابق عقاید بت پرستان بود تا آنها را در این عقیده محکوم کند. (سایت آیت الها مکارم شیرازی)

157617473922.jpg

 نظر دهید »

پرسش و پاسخ به شبهات دینی

20 آذر 1398 توسط چشم انتظار مولا

بسم الله الرحمن الرحیم
#شبهات_دینی
دوستان سلام
وقتش رسیده که از فضای پر از انرژی و مثبت کوثرنت برای مباحثه های جدی استفاده کنیم و لذا از شما دوستان دعوت میکنم در بحتهای شبه در دین شرکت کنید و نظرات خودتان را به اشتراک بذارید. اصلاً فرض کنید اگر کسی از شما که یک طلبه هستید این سوال را پرسید چه جوابی به او خواهید داد؟
سوال: برخی برای این ادعای سروش که قران کلام رسول اکرم است نه خداونداستدلال می کنندکه ادبیات قرآن مربوط به شرایط اقلیمی حجاز است نه کل بشریت. آنها به آیاتی مثل «افلاینظرون الی الابل کیف خلقت» اشاره می کنند و می گویند انسان های مناطقی که شتری درانها یافت نمی شود و شناختی ازاین حیوان ندارند چگونه می توانند مخاطب این آیه کتاب جهان شمول قران واقع شوند؟
پاسخ:
اولاً اساس ادعای سروش مبنی بر نزول مضمون وحی از ناحیه‌ی خداوند و ساختن صورت آن از جانب نبی، نه تنها با آیات صریح قرآن کریم، بلکه با ملاک‌های عقلی نیز منطبق نمی‌باشد. خداوند متعال می‌فرماید در آیات بسیاری تأکید نموده است که مضمون و صورت وحی از ناحیه‌‌ی خودش نازل گردیده است و پیامبر (ص) از ناحیه‌ی خود سخنی ندارد. مانند:
سوره‌ی النجم: مَا ضَلَّ صَاحِبُکمُ‏ْ وَ مَا غَوَى‏(2) وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَْوَى(3) إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى‏(4)
ترجمه: گفتگو کننده‌ی با شما (پیامبر اکرم ص) نه گمراه شده و نه به راه کج رفته است – و سخنی از روی هوای نفس (از خود) نمی‌گوید – نیست این سخن (قرآن) جز آن چه به او وحی شده است.
سوره‌ی القیامه: لَا تحَُرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ(16) إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَ قُرْءَانَهُ(17) فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْءَانَهُ(18) ثمُ‏َّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ (19)
ترجمه: به تعجیل زبانت را برای خواندن قرآن به حرکت درنیاور، (16) که گردآوردن و خواندنش بر عهده ماست. (17) چون خواندیمش، تو آن خواندن را پیروى کن. (18) سپس بیان آن بر عهده ماست. (19)
پس اگر کسی معتقد بر صورت‌سازی آیات قرآن توسط شخص باشد، هم منکر آیات کریمه شده است و هم منکر ایمان و عصمت پیامبر اکرم (ص)
و اما راجع به استناد به آیه‌ای که ذکر شد و استناد به یافت نشدن شتر در همه‌ی مناطق و استدلال به عدم جهان شمول بودن قرآن به آن خاطر! این گونه استدلال‌ها، بهانه‌ای بیش نیست.
قرآن کریم فقط از شتر سخن به میان نیاورده است که بگوییم در بسیاری از مناطق یافت نمی‌شود. هر چند که نه تنها شتر، بلکه اغلب گیاهان، جانواران و جامدات برای انسان‌ها – به ویژه در عصر حاضر – شناخته شده است، بلکه به بسیاری از آیات و نشانه‌های خداوند در خلقت اشاره نموده است، چنان چه در ادامه‌ی همین آیه مذکور به نشانه‌های دیگر هم اشاره نموده است: سوره‌ی الغاشیه: أَ فَلَا یَنظُرُونَ إِلىَ الْابِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ(17) وَ إِلىَ السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ(18) وَ إِلىَ الجِْبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ(19) وَ إِلىَ الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ(20) فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَکِّرٌ(21)
ترجمه: آیا به شتر نمى‏نگرند که چگونه آفریده شده؟ (17) و به آسمان که چگونه برافراشته (مرتفع) شده است (18) و به کوه‏ها که چگونه برکشیده‏اند (بر زمین نصب شده‌اند)؟ (19) و به زمین که چسان گسترده شده است؟ (20) پس پند ده (یادآوری کن)، که تو پند دهنده‏ (یادآورنده) هستى. (21)
اگر سخن گفتن از «شتر» دلیل بر شرایط اقلیمی یک منطقه باشد و استدلال (یا بهتر بگوییم بهانه‌ای) برای سخن شخص بودن کلام وحی تلقی گردد، سخن گفتن از آسمان‌ها، ستاره‌ها، مدارها، دریاهای شور و شیرین … و سایر آیات و نشانه‌های جهان مادی و سخن گفتن از عوالم فطرت – عقل – ملائک – برزخ – قیامت – بهشت – جهنم و … را چگونه باید توجیه کنیم و به کدام شرایط اقلیمی می‌توان نسبت داد؟!
ملاک وحی منزل بودن آیات قرآن کریم و جهان شمولی این کتاب آسمانی، جامعیت آن در جهان‌بینی و قانون‌گذاری، انطباق آن در هر زمان با عقل و علم … و عجز بشر از دسترسی و بیان علوم و تدوین نه یک کتاب یا صد آیه، بلکه حتی یک آیه‌ی مشابه است، نه مثال آوردن از خلقت شتر، عنکبوت، زنبور، موریانه و یا حیوانات دیگر. اگر چه دقت با بصیرت به آنها نیز موجبات فراهم آوردن زمینه‌های معرفت و ایمان را مساعدتر می‌نماید.

15760616492.jpg

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 20
  • ...
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 24
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • ...
  • 39
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

صبح امید

جستجو

موضوعات

  • همه
  • به قلم خودم
  • شعر
  • یک آیه یک نکته
  • مناسبتی
  • اطلاعات عمومی
  • دعا و نیایش
  • حکایت از ائمه علیهم السلام
  • یک حدیث، یک نکته
  • عشق فقط یک کلام، حسین علیه السلام
  • آموزشی
  • از علما و بزرگان دین
  • حل تمرینات
  • حل تمرینات
  • پرسش و پاسخ به شبهات دینی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس