مناسبتی، شعر 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحیم
#شعر_15_خرداد
انتظارفرج از نیمه ی خرداد کشید
سرزمینم که دهانی شد و فریاد کشید
لشگری شدکه به تاریکی دوران بزند
رفت باروشنی اش طعنه به کوران بزند
شهر از این هیجان روح تپش برمی داشت
بذر یک حادثه در قلب زمین را می کاشت
روی بوم است قلم آه؛ بهشتی بکشید
روبه ظلمت کده دیواره ی خشتی بکشید
این کفن نیست حریری ست که بر تن دارند
این جماعت نه کشاورز که سردمدارند
داس در دست خدا در قفس سینه شان
کاخ طوفان زده است از نفس سینه شان
جغد شوم از سر این بام سراسیمه پرید
باقرآباد پلی شد که به تاریخ رسید
شهر من بود ورامین نهراسید دلش
زد به دریا و رهاشد، و نپوسید دلش
کوچ کرد و به همه راه پریدن آموخت
با وجودی که دراین قائله پرهایش سوخت
پهلوی کشتی پهلو زده ای در گل شد
غرق در خشم برآشفته ای از ساحل شد
بعداز این واقعه صد موج زمین را بلعید
تاج بی سرشد و چشم و دل ظلمت ترسید
آفتاب از همه جا سر زد و مردی آمد
سبز در سبز بهار از پی زردی آمد
فرشاد فروزان